تفاهم نامه آموزش و پرورش و حوزه نقض صریح قانون است
شاهد علوی، عضو پیشین شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان ایران، طرح واگذاری مدارس دولتی به حوزه علمیه را طرح جدیدی ندانسته و به جرس میگوید: «سال ۸۵ در زمان وزارت فرشیدی در آموزش و پرورش، ستادی با عنوان ستاد همکاری حوزه و دانشگاه تشکیل شد. از همان زمان تلاشهایی برای افزایش نفوذ و حضور حوزههای علمیه در ساختار آموزش و پرورش رسمی آغاز شد.»
وی نقطه اوج فعالیتهای ستاد یادشده را اعلام واگذاری مدیریت ۴۲۰۰ مدرسه در مقاطع مختلف تحصیلی به ۲۵۰ حوزه علمیه سراسر کشور در سال ۸۸ میداند و میافزاید: «هرچند وبسایت رسمی وزارت آموزش و پرورش، بدون اعلام دقیق تعداد مدارس و یا پراکندگی جغرافیایی آنها در همان سال، این واگذاری و صدور مجوز برای مدیریت حوزه بر آنها را تایید کرد اما متاسفانه موضوع از نظر خانوادهها و جامعه فرهنگیان چندان جدی گرفته نشد.»
روزنامه اعتماد چهارم آذر ماه ۸۸ در گزارشی پیرامون این موضوع نوشت: «عملیات اجرایی واگذاری شماری از مدارس به حوزههای علمیه آغاز شد تا هیچ جای تردیدی درباره اجرایی شدن این طرح و سایر طرحهای مشابه مانند طرح استقرار دائمی روحانیون، تشکیل بسیج دانش آموزی در مدارس ابتدایی، اعزام مدرسان تربیت سیاسی به مدارس و... وجود نداشته باشد.»
شاهد علوی، عضو پیشین شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان ایران، در ادامه میگوید: «واگذاری مدیریت آن مدارس در سال ۸۸ ظاهراً مبتنی بر منشور همکاری حوزه و آموزش و پرورش بوده و با توجه به کلی بودن این منشور و روشن نبودن جزئیات واگذاری نمیتوان درباره آن اظهار نظر دقیق کرد اما تفاهم نامه اخیر بین آموزش و پرورش و حوزه علمیه تهران نقض صریح قانون اساسی و قوانین عادی مربوط است.»
وی با طرح این پرسش که اموال و مالکیت دولتی را بدون طی تشریفات قانونی چگونه میتوان به نهادی غیردولتی واگذار کرد؟ تاکید میکند که چگونه میتوان معلمانی را که از بودجههای عمومی حقوق میگیرند در مدارس واگذار شده، ولو به طور موقت) به حوزه به کار گماشت؟ حقوق دانش آموزان و اولیای آنان نیز با این تصمیم نابخردانه ضایع میشود. نمیتوان به دانشآموز و سرپرست او گفت چون حوزه از مدرسه فرزند شما خوشش آمده از فردا این مدرسه به حوزه واگذار میشود بلکه تربیت دینی فرزند شما بهتر شود.»
آیت الله مرتضی مقتدایی، مدیر حوزه علمیه قم ۲۰ آبان ماه سال ۱۳۸۸ در دیدار با دبیران کمیتههای همکاری حوزه علمیه و آموزش وپرورش سراسر کشور مدعی شده بود که «اگر توانستیم آموزش وپرورش را دینی و اسلامی کنیم، نیازی نیست که به سوی اسلامی کردن دانشگاهها برویم، زیرا دانش آموزان از پایه درست تربیت شدهاند.»
مقتدایی با بیان اینکه حوزههای علمیه وظیفه تبلیغ دین را برعهده دارند و آموزش وپرورش نیز نیازمند چنین تبلیغی است افزوده بود: «آثار و برکات ارشاد در مدرسه و هدایت یک دانش آموز به مراتب بالاتر از تبلیغ در مسجد است و طلاب حوزههای علمیه برای تبلیغ در مدارس باید بیشتر همت کنند. برخی کتابها از ابتدا در دانش آموزان بدبینی و انحراف نسبت به دین ایجاد میکند که باید اصلاح شود.»
ضرورت مخالفت یکپارچه افکار عمومی
شاهد علوی در ادامه، با بیان اینکه نتایج این طرح را باید در پیوند با اهداف غایی طراحان آن دید تاکید میکند: «در خود تفاهم نامه به صراحت سخن از اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش با محوریت و نشر اندیشه تبعیت از ولایت فقیه آمده است.»
به گفته این کارشناس آموزش و پرورش، «نظام جمهوری اسلامی برونداد فعلی آموزش و پرورش را مطلوب خود نمیداند و برای تلقین اندیشه تبعیت از ولایت فقیه به دانشآموزان دست به دامن حوزهها شده است.
وی در ادامه میگوید: «در شرایطی که نسل جوان به طور روزافزونی از علایق ایدئولوژیک حاکم فاصله میگیرد و در فضاهای رسمی که امکان القای این ایدئولوژی وجود دارد حضور نمییابد، راویان ایدئولوژی خود به میان آنان رفته و برای ادامه راه از آنان یارگیری میکنند. پیشتر معاون تبلیغ حوزه علمیه گفته بود که متوسط بهره هوشی طلبهها پایین است و ما با حضور در مدارس به جذب افراد با استعداد برای تشویق آنها برای رفتن به حوزه خواهیم پرداخت.»
در طول چند سال اخیر، بسیاری از روحانیون از تمسخر، برخوردها و واکنشهای منفی جوانان نسبت به مذهب و روحانیت صحبت میکنند، از این رو، به نظر میرسد، روانه کردن روحانیون به مدارس، جوانان را به سوی انزجار بیشتر از مذهب سوق خواهد داد.
شاهد علوی در ادامه معتقد است که با توجه به عطش سیری ناپذیر روحانیت برای تصاحب هر آنچه ممکن است و با توجه به ضرورتهایی که تعقیب این سیاستها را برای نظام ناگزیر میسازد به نظر میرسد ابراز مخالفت یکپارچه جامعه معلمان، خانوادهها و در نهایت افکار عمومی با این طرح، ضروری است چرا که طرح به لحاظ نتایج ناگواری که از لحاظ تربیتی و آموزشی به دنبال دارد قطعا به زیان جامعه بوده و سیستم حاکم نیز تنها در صورت مقاومت جامعه مدنی و بالا رفتن هزینههای اجرای آن ممکن است مجبور شود از اجرا و گسترش منصرف شود.
این در شرایطی است که بسیاری از مسئولان وزارت آموزش و پروش، همواره در سخنان خود، حضور روحانیت در مدارس را موجب آرامش و تقویت آموزش و پرورش میدانند.
سعید پیوندی، جامعهشناس ایرانی ساکن پاریس در بخشی از مقاله خود با عنوان «واقعیتهای نظام آموزشی امروز ایران» نوشته است: «فرهنگ مدرسه و فرهنگ دانش آموز نتیجه مجموعه پیچیدهای از کنشهای متقابل فضاها و واقعیتها، و رفتارهایی است که در ذهن دانش آموز با یکدیگر تلاقی میکنند و دانش آموز با تجربه و نگاه و فرهنگ خاص خود به آنها معنا میدهد. درست به همین دلیل است که نظامهای ایدئولوژیک در همه جای دنیا در استفاده ابزاری ازمدرسه برای تولید اعضای مورد نیازجامعه مطلوب خود ناموفق میمانند.»
منتشر شده در جنبش راه سبز
شاهد علوی، عضو پیشین شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان ایران، طرح واگذاری مدارس دولتی به حوزه علمیه را طرح جدیدی ندانسته و به جرس میگوید: «سال ۸۵ در زمان وزارت فرشیدی در آموزش و پرورش، ستادی با عنوان ستاد همکاری حوزه و دانشگاه تشکیل شد. از همان زمان تلاشهایی برای افزایش نفوذ و حضور حوزههای علمیه در ساختار آموزش و پرورش رسمی آغاز شد.»
وی نقطه اوج فعالیتهای ستاد یادشده را اعلام واگذاری مدیریت ۴۲۰۰ مدرسه در مقاطع مختلف تحصیلی به ۲۵۰ حوزه علمیه سراسر کشور در سال ۸۸ میداند و میافزاید: «هرچند وبسایت رسمی وزارت آموزش و پرورش، بدون اعلام دقیق تعداد مدارس و یا پراکندگی جغرافیایی آنها در همان سال، این واگذاری و صدور مجوز برای مدیریت حوزه بر آنها را تایید کرد اما متاسفانه موضوع از نظر خانوادهها و جامعه فرهنگیان چندان جدی گرفته نشد.»
روزنامه اعتماد چهارم آذر ماه ۸۸ در گزارشی پیرامون این موضوع نوشت: «عملیات اجرایی واگذاری شماری از مدارس به حوزههای علمیه آغاز شد تا هیچ جای تردیدی درباره اجرایی شدن این طرح و سایر طرحهای مشابه مانند طرح استقرار دائمی روحانیون، تشکیل بسیج دانش آموزی در مدارس ابتدایی، اعزام مدرسان تربیت سیاسی به مدارس و... وجود نداشته باشد.»
شاهد علوی، عضو پیشین شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان ایران، در ادامه میگوید: «واگذاری مدیریت آن مدارس در سال ۸۸ ظاهراً مبتنی بر منشور همکاری حوزه و آموزش و پرورش بوده و با توجه به کلی بودن این منشور و روشن نبودن جزئیات واگذاری نمیتوان درباره آن اظهار نظر دقیق کرد اما تفاهم نامه اخیر بین آموزش و پرورش و حوزه علمیه تهران نقض صریح قانون اساسی و قوانین عادی مربوط است.»
وی با طرح این پرسش که اموال و مالکیت دولتی را بدون طی تشریفات قانونی چگونه میتوان به نهادی غیردولتی واگذار کرد؟ تاکید میکند که چگونه میتوان معلمانی را که از بودجههای عمومی حقوق میگیرند در مدارس واگذار شده، ولو به طور موقت) به حوزه به کار گماشت؟ حقوق دانش آموزان و اولیای آنان نیز با این تصمیم نابخردانه ضایع میشود. نمیتوان به دانشآموز و سرپرست او گفت چون حوزه از مدرسه فرزند شما خوشش آمده از فردا این مدرسه به حوزه واگذار میشود بلکه تربیت دینی فرزند شما بهتر شود.»
آیت الله مرتضی مقتدایی، مدیر حوزه علمیه قم ۲۰ آبان ماه سال ۱۳۸۸ در دیدار با دبیران کمیتههای همکاری حوزه علمیه و آموزش وپرورش سراسر کشور مدعی شده بود که «اگر توانستیم آموزش وپرورش را دینی و اسلامی کنیم، نیازی نیست که به سوی اسلامی کردن دانشگاهها برویم، زیرا دانش آموزان از پایه درست تربیت شدهاند.»
مقتدایی با بیان اینکه حوزههای علمیه وظیفه تبلیغ دین را برعهده دارند و آموزش وپرورش نیز نیازمند چنین تبلیغی است افزوده بود: «آثار و برکات ارشاد در مدرسه و هدایت یک دانش آموز به مراتب بالاتر از تبلیغ در مسجد است و طلاب حوزههای علمیه برای تبلیغ در مدارس باید بیشتر همت کنند. برخی کتابها از ابتدا در دانش آموزان بدبینی و انحراف نسبت به دین ایجاد میکند که باید اصلاح شود.»
ضرورت مخالفت یکپارچه افکار عمومی
شاهد علوی در ادامه، با بیان اینکه نتایج این طرح را باید در پیوند با اهداف غایی طراحان آن دید تاکید میکند: «در خود تفاهم نامه به صراحت سخن از اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش با محوریت و نشر اندیشه تبعیت از ولایت فقیه آمده است.»
به گفته این کارشناس آموزش و پرورش، «نظام جمهوری اسلامی برونداد فعلی آموزش و پرورش را مطلوب خود نمیداند و برای تلقین اندیشه تبعیت از ولایت فقیه به دانشآموزان دست به دامن حوزهها شده است.
وی در ادامه میگوید: «در شرایطی که نسل جوان به طور روزافزونی از علایق ایدئولوژیک حاکم فاصله میگیرد و در فضاهای رسمی که امکان القای این ایدئولوژی وجود دارد حضور نمییابد، راویان ایدئولوژی خود به میان آنان رفته و برای ادامه راه از آنان یارگیری میکنند. پیشتر معاون تبلیغ حوزه علمیه گفته بود که متوسط بهره هوشی طلبهها پایین است و ما با حضور در مدارس به جذب افراد با استعداد برای تشویق آنها برای رفتن به حوزه خواهیم پرداخت.»
در طول چند سال اخیر، بسیاری از روحانیون از تمسخر، برخوردها و واکنشهای منفی جوانان نسبت به مذهب و روحانیت صحبت میکنند، از این رو، به نظر میرسد، روانه کردن روحانیون به مدارس، جوانان را به سوی انزجار بیشتر از مذهب سوق خواهد داد.
شاهد علوی در ادامه معتقد است که با توجه به عطش سیری ناپذیر روحانیت برای تصاحب هر آنچه ممکن است و با توجه به ضرورتهایی که تعقیب این سیاستها را برای نظام ناگزیر میسازد به نظر میرسد ابراز مخالفت یکپارچه جامعه معلمان، خانوادهها و در نهایت افکار عمومی با این طرح، ضروری است چرا که طرح به لحاظ نتایج ناگواری که از لحاظ تربیتی و آموزشی به دنبال دارد قطعا به زیان جامعه بوده و سیستم حاکم نیز تنها در صورت مقاومت جامعه مدنی و بالا رفتن هزینههای اجرای آن ممکن است مجبور شود از اجرا و گسترش منصرف شود.
این در شرایطی است که بسیاری از مسئولان وزارت آموزش و پروش، همواره در سخنان خود، حضور روحانیت در مدارس را موجب آرامش و تقویت آموزش و پرورش میدانند.
سعید پیوندی، جامعهشناس ایرانی ساکن پاریس در بخشی از مقاله خود با عنوان «واقعیتهای نظام آموزشی امروز ایران» نوشته است: «فرهنگ مدرسه و فرهنگ دانش آموز نتیجه مجموعه پیچیدهای از کنشهای متقابل فضاها و واقعیتها، و رفتارهایی است که در ذهن دانش آموز با یکدیگر تلاقی میکنند و دانش آموز با تجربه و نگاه و فرهنگ خاص خود به آنها معنا میدهد. درست به همین دلیل است که نظامهای ایدئولوژیک در همه جای دنیا در استفاده ابزاری ازمدرسه برای تولید اعضای مورد نیازجامعه مطلوب خود ناموفق میمانند.»
منتشر شده در جنبش راه سبز
0 نظرات:
پست کردن نظر