اوائل دهه شصت٬ دایی بزرگم به دلایل سیاسی بازداشت شده بود و پیگیریهای مادر و خاله هایم برای ملاقات او بینتیجه مانده بود. آنها هر هفته از سقز عازم سنندج میشدند و پس از ساعتها سرگردانی مقابل زندان و بدون دریافت هیچ پاسخی به سقز برمیگشتند. مادرم٬ من و برادر کوچکم را چند بار در این سفر همراه خود برده بود و من هرگز نتوانستم خاطره تلخ ساعتها انتظار تلخ و پریشانی و گریههای مادرم را از یاد ببرم. زندانبانها و ماموران هربار چیزی میگفتند و مادرم و خواهرانش را میآزردند٬ یکبار میگفتند زندانی با آن مشخصات ندارند و بار دیگر ازادی او را قریب الوقوع میدانستند. در مراجعه بعدی از صدور حکم اعدام او سخن میگفتند و گاهی هم مادرم را به تهران ارجاع میدادند.
فضای امنیتی سنگین٬ اعدامهای پیاپی و شایعاتی که همیشه تلخ بودند خانواده ما را کاملا ناامید و فاجعه را خبر می کردند. اما با اعزام نماینده مرحوم آیتالله منتظری ورق برای خانواده ما و خانوادههای بسیار دیگری برگشت. برای مدت کوتاهی که نماینده ایشان در دادگستری کردستان مستقر بود اجرای شتابزده احکام اعدام متوقف و بسیاری از پروندهها بازبینی و احکام صادره تعدیل شد. حکم اعدام داییام لغو شد و چند سال بعد از زندان آزاد شد.
فضای امنیتی سنگین٬ اعدامهای پیاپی و شایعاتی که همیشه تلخ بودند خانواده ما را کاملا ناامید و فاجعه را خبر می کردند. اما با اعزام نماینده مرحوم آیتالله منتظری ورق برای خانواده ما و خانوادههای بسیار دیگری برگشت. برای مدت کوتاهی که نماینده ایشان در دادگستری کردستان مستقر بود اجرای شتابزده احکام اعدام متوقف و بسیاری از پروندهها بازبینی و احکام صادره تعدیل شد. حکم اعدام داییام لغو شد و چند سال بعد از زندان آزاد شد.
آیتالله منتظری انسان بزرگی بود که شهامت و شجاعت اخلاقی بازبینی دیدگاههایش٬ قبول مسئولیت اعمالش و دفاع از حقوق قربانیان و "دیگران" را داشت. میتوان به آسانی و با توسل به حربه عدم اطلاع از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرد٬ رویهای که بسیاری از مسئولین سابق اینک منتقد برگزیدهاند اما ایتالله منتظری به محض اطلاع از دستور اعدام زندانیان سیاسی با درک روشنی که از مسئولیت حقوقی خویش به عنوان یکی از مسئولین نظام سیاسی دارد اعلام موضع کرده و تلاش میکند روند اعدامها را متوقف کند: "فکر میکردم که بالاخره به من میگویند قائم مقام رهبری، من در این انقلاب سهیم بودهام، اگر یک نفر بیگناه در این جمهوری اسلامی کشته شود من هم مسوولم ...»
دفاع از حقوق زندانیان مخالف در یک سیستم مطلقه به قیمت گذشتن از قدرتی که کاملا در دسترس مینماید همچنین تنها از کسی برمیآید که به حقوق انسان صرف نظر از باورهای او مقید باشد. آیتالله منتظری در سال ۶۵ در نامهای به رهبر وقت مینویسد:" آیا میدانید در زندانهای جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟ آیا میدانید عدهی زیادی زیر شکنجهی بازجوها مردند؟... آیا میدانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی دختران جوان را بهزور تصرف کردند؟... آیا میدانید چه بسیارند زندانیانی که در اثر شکنجههای بیرویه کور یا کر یا مبتلا به دردهای مزمن شدهاند و کسی به داد آنان نمیرسد؟ "
شاید که مرگ ایتالله فرصتی باشد تا بازخوانی مواضع، خاطرات و دیدگاههای ایشان امکانی دوباره برای همه ما فراهم آید٬ امکانی برای بازاندیشی و بازخوانی عملکرد دیروزمان در پرتو ادعاهای امروزمان.
0 نظرات:
ارسال یک نظر