تجربه پائیز همچون فصل آموختن، با هم بودن، تجدید دیدار کردن و یا آشنائیهای تازه، تجربه منحصر به فرد شغل معلمی است. نظام آموزشی ایران علیرغم تمام ضعفهای ساختاری آن، برای آنانی که از تکرار و سکون بیزارند امکان مطلوبی است. امکان تغییر محل خدمت (مدرسه محل تدریس) و تغییر هر ساله مخاطبان و همکاران یکی از جذبههای آموزش معلمی برای من بوده است. من این شانس را هم داشته ام که در پیگیری تحصیلاتم شهرهای محل خدمتم را هم چند بار تفییر دهم و از جذبه تنوع و تغییر در این فضا بیشتر بهره ببرم و با معلمانی با پس زمینه های متفاوت فرهنگی همکار شده و دوستان ارزشمندی هم پیدا کنم.
من اکنون دومین پائیز دور از مدرسه زندگیم را پس از 29 سال تجربه پائیز همچون فصل مدرسه و کلاس (دوران دانش آموزی و معلمی) تجربه میکنم. اما آنچه تجربه پائیز امسال را برای من دیگرگونه و تلخ میکند نه نوستالوژیای شخصی که تداوم ستمی است که بر دوستان و همکاران معلم در بندم میرود. پائیز امسال را دوستان معلم زندانی چگونه تجربه میکنند؟ دور از کلاس و درس و دانش آموز و اسیر جهالتی که بیش از همه پرسشگری و روشنگری ایشان را تاب نیاورده است. زندانهای کوچک جسم ایشان را دربند کرده است با با روح بزرگشان چه میکنند؟ با دانش آموزانی که پروردهاند چه میکنند؟ مگر میتوانند رویاهایشان و خاطراتمان را که بی هراس بند و بی تجربه حصار به هم در میامیزند را هم دربند کنند؟
*****
فرزاد کمانگر چهارمین پائیز زندان را تجربه میکند، زندانی که با رنجنامهاش آن را رسوا و با نامههای شاعرانه اش به شاگردانش آن را بی حصار و حقیر کرد. فرزاد با مقاومت اخلاقیش در برابر ستم و پایمردیش در اثبات بی گناهیش، منادی رسوایی دستگاه قضایی شد که ادعای دادگریش گوش فلک را کرده است. فرزاد به ما آموخت چگونه معلم بودن را آنگاه که زندان نیز نتوانست یاد شاگردان و قلم توانای او را به حاشیه براند و به ما آموخت چگونه معلم ماندن را آنگاه که گناه ناکرده از استغفار و طلب بخشش سرباز زد. و شگفتا که او هنوز در زندان است و ترازوی درهم شکسته عدالت به ظاهر برقرار. حداقل کاری که از ما به پاسداشت اعتباری که او به نام معلمی در این سرزمین افزوده است ان است که یاد او را آنچنان که شایسته اوست در یادداشتها و بیانیهها و گردهمائیها پاس بداریم.
رسول بداقی عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران و مسئول یکی از سایتهای خبری کانون اوائل شهریور امسال بازداشت شده و اکنون در بند 209 زندان اوین است. بداقی چهره شناخته شده و فعال صنفی است که اولین سایت خبری کانون صنفی معلمان ایران را ادراه میکرد و در عرصه اطلاع رسانی فعالیتی درخشان داشت. او به مجرد اطلاع از خبری مرتبط با معلمان بدون مسامحه و ملاحظهکاری اطلاع رسانی میکرد و در شرایطی که به دلیل بازداشتها و فشارهای روزافزون، کانونهای صنفی کشور عملا منفعل شده بودند از طریق وبلاگ "کانون صنفی معلمان تهران" یک تنه صدا و نام کانون را زنده نگه میداشت. بازداشت 16 روزه و متعاقب ان حکم تعلیقی زندان نیز ذره ای از اراده و تلاش های او نکاست و در ادامه فعالیتهایش در عرصه اطلاع رسانی مسئولیت کمیته معلمان "مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران" را نیز بر عهده گرفت. رسول اولین فعال صنفی بود که موضوع بازداشت فرزاد کمانگر وارد حوزه خبری کانونهای صنفی کرد و تبدیل آن به یکی از دستور کارهای کانونهای صنفی معلمان نتیجه مستقیم تلاشها و روشنگریهای او بود. بداقی هر چند در پیگیری مسائل صنفی قاطع و خستگی ناپذیر است در تعاملات درونی کانون و در چارچوبهای کار گروهی فردی منعطف و دمکرات است و همین خصیصه نیز موجب شد در اختلاف نظرهای درونی کانون میانه را بگیرد و در مسیر نزدیک شدن دیدگاه های دو طیف درون کانون و همگرایی بیشتر انها گام بردارد. همه آنهای که با بداقی کار کردهاند و یا خواننده وبلاگش بودهاند این روزها جای خالی او را احساس میکنند.
انور حسین پناهی و ارسلان اولیایی هم دومین سال زندان و دوری از مدرسه و کلاس را در حالی تجربه میکنند که فوبیای "کرد هراسی" و تن دادن به قضاوتی که تشت رسوای بیعدالتیش سالهاست از بام افتاده است، جامعه معلمی را به سکوت و بیاعتنایی درباره آنان واداشته است. چند قربانی دیگر باید؟ گویا همه فراموش کردهایم که "اصل بر برائت است." وظیفه اخلاقی و انسانی و البته مسئولیت حرفهای ما اقتضا میکند که در برابر بازداشت دوستان معلممان ساکت ننشینیم . در همین مورد مشخص؛ حسین پناهی و اولیایی با اتهاماتی نظیر اقدام علیه امنیت ملی و.. روبرو شده و بر اساس آن بازداشت شدهاند. بنا بر همان اصل برائت و حتی افزون بر آن با توجه به سابقه مضحک دستگاه قضایی در این باره (در سه دهه اخیر صدها مورد از این اتهامات به افراد وارد شده و پس از بگیر و ببندهای بسیار در دادگاه اولیه یا تجدید نظر اتهامات رد شده و متهم تبرئه شده است) اینکه موضوع اتهام (ونه جرم) بی ارتباط با مسائل صنفی است ذره ای از مسئولیت ما نمیکاهد . ما باید خواهان دادرسی عادلانه همکاران بازداشتی و حق دسترسی ایشان به وکیل باشیم. جامعه معلمی جامعه ای قشری و تشکلهای صنفی آن حزب سیاسی نیستند که در این مورد بر اساس ترجیحات گروهی یا سیاسی عمل کنند. ما باید از همکاران دربندمان با هر اتهامی به اقتضای اصل برائت و احتمال سیاسی بودن(غیر واقعی بودن) اتهامات ایشان همچون وظیفه ای صنفی دفاع کنیم. حسین پناهی و اولیایی با اتهاماتی مبهم مواجه شده و روند دادرسی و شکستن احکام اولیه ایشان در دادگاه تجدید نظر نشان میدهد که نگاه سیاسی بر پرونده حاکم بوده و این دوستان نیز قربانی بازیهای سیاسی/ امنیتی شدهاند. برای دفاع از ایشان حتما باید این دوستان در بند، قلم و بیانی همچون قلم فرزاد و وکیلی همچون بهرامیان داشته باشند تا ما به خود بیائیم؟
جعفر ابراهیمی تجربه متفاوتی دارد زیرا این اولین پائیزی است که او دور از مدرسه و در زندان است و اولین تجربه بیشک دشوارتر است و با این باور استوار که او مستحق در زندان ماندن نیست امید که پائیزی اینچنین را دوباره تجربه نکند. ابراهیمی که فارغالتصیل جامعه شناسی است و سابقه فعالیت در شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت را نیز دارد از ناراحتی گوارشی و درد ناشی از دیسک گردن رنج میبرد و تلاش خانواده و وکیلش برای تبدیل قرار بازداشت او و یا گرفتن مرخصی درمانی برای او علیرغم پایان بازجویی و انتقال او به بند عمومی، تا این لحظه بینتیجه بوده است. اینک بیش از صد روز از بازداشت ابراهیمی میگذرد و دوستان و خانواده او هنوز نمی دانند اتهام او چیست.
هاشم خواستار معلم بازنشسته مشهدی و عضو کانون صنفی معلمان، 25 شهریور برای بار دوم بازداشت شده و برای گذراندن دو سال حبس تعزیری روانه زندان شد. او به اقدام علیه امنیت ملی محکوم شده است و مستندات این اقدام گزارشات اطلاعات و سپاه دال بر تشکیل جلساتی در خانه ایشان ذکر شده است. مهندس خواستار در دفاعیات خویش به اصل آزادی بیان و اصول دمکراسی استناد کرده که توسط دادگاه بلاوجه تشخیص داده شده است .گفتنی است که هاشم خواستار پیش از این نیز به دلیل فعالیتهای صنفی به سه سال حبس تعلیقی محکوم شده بود و بیم آن میرود که این حکم تعلیقی نیز در شرایط جدید اجرایی شود. حال این سوال دوباره مطرح میشود که این چه امنیت ملی است که با یک جلسه سخنرانی مذهبی یا سیاسی در یک خانه شخصی به خطر میافتد؟
ساسان بابايی معلم كاميارانی که تابستان ۸۵ بازداشت شده است اکنون چهارمین پائیز زندان و دوری از مدرسه را تجربه میکند. او که به اتهام ارتباط با احزاب اپوزیسیون و تبلیغ علیه نظام به چهار سال زندان محکوم شده بود به دلیل نوشتن نامهای از زندان در حمایت از فرزاد کمانگر برای بار دوم دادگاهی شده و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به یک سال حبس تعزیری دیگر محکوم شد. بابایی در پروندهیی دیگر مرتبط به مسائل صنفی و شغلی به 3 سال تبعيد به سمنان محكوم شده است لذا پس از پايان دوران محكوميت و آزادی از زندان جهت ادامهی تدريس بايد به سمنان عزیمت کند. گفتنی است ساسان بابايی در طول مدتی كه در زندان سنندج بوده به علت شرايط خاص و نامناسب زندان دچار بيماریهای مختلف شده است.
عبدالله مومنی چهره شناخته شده و معتبر جنبش دانشجویی پیش از این نیز زندان را تجربه کرده است اما این نخستین پائیزی است که دانش اموزانش او را در میان خود نمیبینند. دانش آموزان مومنی به همسر او میگویند انها تا پیش از تجربه این تابستان خونین نمیدانستند که معلم تاریخشان خود تاریخ ساز است. و چه عبرت آموز است که سناریوی اعترافات اجباری و دادگاههای فرمایشی که هدفش بی اعتبار کردن آزادیخواهان دربند است حتی نوجوانان دانش آموز را نیز نفریفته است. هرچند عبدالله مومنی پیش از این به عنوان چهره سرشناس جنبش دانشجویی و اینک نیز فعال سیاسی شناخته میشود اما دقیقا از ان رو که چنین چهره هایی آبروی جامعه معلمی و نماد برجسته معلم مسئول و فعال در عرصه اجتماعی هستند باید مورد حمایت جامعه معلمی قرار گیرند و آزادی آنها نیز از جمله مطالبات کانونهای صنفی معلمان باشد.
محمد داوری عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران پیش از این نوروز 86 را به دلیل فعالیتهای صنفی در زندان گذرانده بود. اینک این جانباز جنگ پائیز 88 را در حالی در زندان تجربه میکند که تابستان پرحادثه ای را پشت سر گذاشته است. او در مقام مدیریت سایت خبری سحام نیوز نقش برجستهای در عرصه خبر رسانی ایفا کرده و به همیت دلیل مورد غضب قرار گرفته است.
سجاد خاکساری هرچند معلم نیست اما خبرنگار فعال حوزه معلمی است و به دلیل پوشش اخبار اعتراضات و تجمعهای معلمان در اردیبهشت سال جاری بازداشت شده و اکنون دوران محکومیت یکساله زندان را میگذراند. تلاش سجاد برای پوشش خبری تجمع معلمان حق التدریس از نظر دادگاه انقلاب "تبلیغ علیه نظام، تشویش و تحریک افکار عمومی" قلمداد شده است. سجاد جوانی محجوب و با اخلاق است که تاوان شجاعت خود را در عرصه اطلاع رسانی آزاد میپردازد.
8 روز دیگر ۱۳ مهرماه روز جهانی معلم است. اگر هیمنه دولت کودتا کانونها را به محاق سکوت نبرده باشد این روز فرصت مناسبی است تا یاد معلمان دربند گرامی داشته شود و تلاش شود تا طلب آزادی آنها به خواست سراسری معلمان ایران بدل گردد.
0 نظرات:
پست کردن نظر